روزنو :

عصر ایران – مهرداد خدیر: چندی است که گزارش‌‌گر مشهور مسابقات فوتبال -که خبر از بازنشسته شدن خود داده بود- در غیاب مفسران واقعی در قامت مفسر در برنامه‌های مختلف ظاهر می‌شود و فدراسیون فوتبال و تیم ملی و سرمربی آن را نقد می‌کند.

آن هم هر بار که در بازی‌های مقدماتی جم جهانی فوتبال تیم ملی گلی دریافت کند – ولو برده باشد- او به فدراسیون و تیم می‌تازد حتی حالا که با ۱۶ امتیاز سرنشین است و بخت اول صعود به حساب می‌آید.

بله. انکار نمی‌کنیم نه امیر قلعه‌نویی دیگر محبوب است نه این تیم ملی مانند سابق در دل مردم جا دارد و نه حتی صعود به جام جهانی اهمیت و مهابت قبل را دارد و نه مردم با این همه مشکل معیشتی و اضطرابات مختلف مثل قبل هوش و حواس خود را به فوتبال سپرده‌اند ولی هیچ یک از اینها دلیل بر آن نیست که جنس انتقادات و اختلافات جواد خیابانی را مانند عادل فردوسی‌پور در برنامه ۹۰ بدانیم و او را صدای افکار عمومی تلقی کنیم (‌در حالی که خود عادل هم در برخی زمینه‌ها تک‌رو و خودستا شده بود).  این نوشته ورزشی نیست و در نقد رویکرد صدا وسیماست پس آن را نقد ورزشی یا دفاع از تیم ملی تلقی نکنید.

چرا شلوغ‌کاریِ خیابانی علیه فدراسیون و قلعه‌نویی نمی‌گیرد؟!

1. ‌ از سازمانی که هیچ گزارش‌گر و مجری مستقلی را برنمی‌تابد و تنها در یک برنامه (جام‌جم) فرصت نقد خود را می‌دهد باورپذیر نیست به جواد خیابانی اجازه داده باشند تا در این فقره صدای مردم شده باشد. چون اگر سیاست سازمان این بود در بخش‌های دیگر هم شاهد همین صراحت‌ها بودیم. هر چند بعید نیست به خاطر این که دولتِ مورد پسند صدا و سیما بر سر کار نیست رفتار متقاوتی به نسبت دولت مرحوم رییسی در پیش بگیرند.

2.‌ آقای خیابانی البته آدم سلیم‌النفس و خوش قلبی است ولی کودکِ درون او زیاده از حد فعال است و با این که دو سال دیگر 60 ساله می‌شود هنوز تحلیل او مثل دهه‌ها قبل است. فردوسی‌پور هم کودک صفتی‌های خاص خود را داشت و بخشی از آسیبی که دید نیز از همین ناحیه بود منتها در خیابانی که 6 سالی گویا بزرگ‌تر است بیشتر توی ذوق می‌زند چون در عادل آمیزه‌ای بود از اطلاعات و احساسات و در این بنده خدا احساسات است با اشکی در راه. احساسات زیاد برای شاعری خوب است ولی تفسیر جدی فوتبال و مدیریت به ویژگی‌های بالغانۀ بیشتری نیاز دارد. به خاطر همین دلیل زیاد جدی گرفته نمی‌شود.

3. بخش بسیار تأسف‌آور و حقارت‌بار قضیه از منظر روزنامه‌نگاری و فعالیت حرفه‌ای رسانه‌ای اما آنجاست که در واکنش به سخنان مهدی تاج (‌رییس فدراسیون) نمی‌گوید من یک رسانه‌ای‌ام و کارم کشف حقیقت است یا روایت واقعیت. بلکه می‌گوید: “من فقط از مدیریت سازمان صدا وسیما دستور می‌گیرم!  بیرون از صدا و سیما کسی نمی‌تواند به من بگوید چه بگو و چه نگو. چه بکن و چه نکن. فقط مدیریت سازمان می تواند و من افتخار می‌کنم کارمند صدا وسیما هستم  که یک رسانۀ بزرگ و مستقل است. کار من هم پرسیدن است اما فقط مدیریت من می‌تواند بگوید به من این کار را بکن یا نکن!”

با این حساب فدراسیون فوتبال و قلعه‌نویی و وزیر وورزش نباید وقت خود را صرف کل‌کل با او کنند. چون او اطاعت و امتثال امر می‌کند. بلکه باید با رییس او وارد گفت‌و‌گو شوند چون اگر رییس دستور دهد نگو دیگر نمی‌گوید و تجلیل و تکریم خواهد کرد. به نظر می‌رسد او کار رسانه‌ای را با ارتش اشتباه گرفته! افتخار می‌کند که صدا و سیما خیلی بزرگ است! دقت کنید مدام از سازمان صدا و سیما مایه می‌گذارد و این که سازمان متبوع او از فدراسیون فوتبال خیلی بزرگ‌تر است. این هم رفتاری کودکانه است.

برای آن که بدانیم از چه مدیریتی در صدا و سیما دفاع می‌کند هم خوب است یادآوری شود پیام فضلی‌نژاد که با سازمان در سطوح مختلف همکاری و در مقاطع حساس هم‌فکری سیاسی و ایدیولوژیک هم داشته دربارۀ این مدیریت مشعشع که جواد خیابانی به خاک‌ساری و اطاعت و اجرای اوامر مدیریت آن می‌بالد گفته است:  “تا زمانی که مدیریت صداوسیما تغییر نکند، هیچ تغییر معناداری در رسانۀ ملی رخ نخواهد داد. عامل اصلیِ تنزلِ مرجعیتِ تلویزیون در ایران نیز شیوۀ مدیریت آن است نه کاهش ذاتیِ نفوذِ این رسانه در میان مردم. هم آمار و هم تجربه نشان می‌دهد  در صورت مدیریت محتوایی کارآمد، تلویزیون با همین ساختار سازمانی معیوب و پراِشکال، می‌تواند مرجعیت خود را در زمانی اندک بازیابد و این ویژگی‌ منحصربه‌فرد و فرصت‌ساز است که از آن غفلت می‌شود.”

4. گزارش‌گر قدیمی و مفسر جدید کل نگاه ملی و میهنی و ناسیونالیسم را به مقولۀ بازی‌های تیم ملی فوتبال تقلیل داده و چنان “مرز پرگهر” و “سرزمین من، سرزمین من ” می‌کند که انگار اگر در فوتبال چهار تا گل بیشتر بزنیم کل مشکلات این سرزمین و مهم‌تر از همه آب و فرونشست و محیط زیست و ناترازی (‌عنوان محترمانۀ ورشکستگی) مرتفع خواهد شد!

 5. جناب گزارش‌گر سابق و مفسر جدید چنان از بودجۀ تیم ملی انتقاد می‌کند که انگار صدا و سیمای محبوب و متبوع و مطلوب ایشان رایگان تمام می‌شود! کمی هم از نحوۀ هزینه‌کرد بودجۀ خود صدا و سیما هم بگویند بد نیست!

6. اگر کار آقای خیابانی پرسیدن است کاش یک بار هم از رییسان خود بپرسد چرا حق پخش تلویزیونی باشگا‌ه‌ها را نمی‌پردازند تا صاحب ورزشگاه اختصاصی شوندو این قدر با بدهی دست و پنجه نرم نکنند تا بتوانند استعدادیابی کنند و نیاز به خرید های کلان از خارج نداشته باشند؟

7. در این که این تیم ملی مثل تیم 1998 محبوب نیست تردیدی نیست. خود قلعه‌نویی هم دیگر مانند قبل محبوبیت ندارد. علت اصلی اما این نیست که در فلان بازی گل خوردند چرا که اتفاقاً دارند می‌برند. افت در نیمه دوم هم می تواند به خاطر سن بالای بعضی بازیکنان یا مشکل بدن سازی شاغلان لیگ داخل باشد.

دلیل اصلی محبوب نبودن این است که قبلا بازیکنان در تیم‌های باشگاهی خصوصا پرسپولیس و استقلال مشهور می‌شدند و به محبوبیت می‌رسیدند و بعد آن همان محبوبیت در تیم ملی ضریب و ارتفاع می‌گرفت. در حال حاضر اما اصلا برخی سابقۀ بازی در باشگاه‌های پر‌طرفدار ایرانی را ندارند و ناگهان با آنان آشنا می‌شنویم.

دلیل مهم دیگر البته اجتماعی است -اگر نخواهیم بگوییم سیاسی است- و آن هم گسست بعد از حوادث 1401 است  و نیز رفتار بازیکنان و انتظارات متناقض از آنان و البته این که زندگی لوکس بازیکنان با اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران فرسنگ‌ها متفاوت است. به هیچ یک از این موارد اما در سخنان کارشناسان تلویزیون و استاد خیابانی که گویا جامعه‌شناسی هم خوانده هیچ اشاره نمی‌شود.

8. طعنه یا توصیه به علیرضا بیرانوند که کتاب بخواند هم بی‌ربط است. چون کار او چیز دیگری است و اتفاقا از خود آقای خیابانی انتظار می‌رود به تناسب تحصیل در مقاطع بالاتر و گذر عمر کتاب‌خوان شده باشد نه این که در هیچ یک از سخنان او ارجاعی به کتابی نباشد.

به یاد آوریم مرحوم دکتر حمید رضا صدر را یا نقل قول‌های امیر حاج رضایی از جبران خلیل جبران را. اتفاقا از فحوای کلمات خیابانی حس نمی‌شود که با کتاب مأنوس باشد و اگر هم باشد نشانۀ محسوسی از آن دیده نمی‌شود. تنها مدام می‌گوید: ایران، مرز پر‌گهر، سرزمین من، خاک دوست‌داشتنی، احترام به تمام سازه‌ها و ساخته‌ها و ساختارهای ایران و تعارفارتی از این دست.

9. جواد خیابانی البته تقصیری ندارد. بر خلاف پاره‌ای ادعاها آدم سهم‌بگیر و دروغ‌گویی هم نیست. ساده تر از این حرف هاست. فقط و به شدت “بله قربان‌گو”ست. پس برای اصلاح اگر در سطح فرماندهی تغییراتی ایجاد شود او هم در اطاعت و اجرا کوتاهی نخواهد کرد. کاملا گوش‌به فرمان اس. اما اگر صدا وسیما قصد اصلاح دارد چرا می‌خواهد از خیابانی، فردوسی‌پور بسازد؟ خوب خود اصل را برگردانند و جواد خیابانی را هم برای مسابقات و برنامه های مفرح در نظر بگیرند. او مجری است. دقت کنید       نمی‌گوید من سردبیر دارم. می‌گوید هر چه مدیریت بگوید همان را اجرا می کنم!

پیام فضلی‌نژاد هم به درستی بر همین نکته انگشت گذاشته تا بدانیم مشکل از کجاست:

“نباید فراموش کرد نزد مدیریت صداوسیما، سردبیر و سردبیری در برنامه‌های گوناگون به رسمیت شناخته نمی‌شود. این عنوان وجود دارد؛ اما مانند دیگر عناوین از معنای خود تهی شده است. شاید این یک عامل فرعی دانسته شود؛ اما تا این نگرش به سردبیری در سازمان تغییر نکند، تلویزیون قدرت‌مند نخواهد شد. بنابراین ابتدا این چرخه باید متوقف شود که آن هم مستلزم تغییرات کلان در رأس سازمان است.”

10. به نظر می‌رسد تلویزیون از این که عادل فردوسی‌پور را از دست داده احساس زیان می‌کند و چون محمد حسین میثاقی نتوانسته جای او را پر کند قصد دارند یک فردوسی‌پور با ظاهر انتقادی ولی تحت کنترل و در مدار بسازند و چون عادل و قلعه‌نویی کارد و پنیر بودند از این فقره شروع کرده‌اند تا شبیه‌سازی کنند اما این ترفند با خیابانی نمی‌گیرد.

این نوشته به معنی توجیه فرآیندی نیست که امیر قلعه‌نویی را دوباره سرمربی تیم ملی کرد. غرض این است که چون آقای خیابانی هم دقیقا بخشی از همان فرآیند است اگر زبان به انتقاد باز کند اصطلاحا نمی‌گیرد و بی دلیل نیست که فردوسی‌پور می‌گوید به صدا و سیما برنمی‌گردد چون نمی خواهد دوباره گرفتار این لابیرنت‌ها و فرآیندها شود.

جان کلام این که: اگر جواد خیابانی به تعبیر فروغی رییس شبکه سه در مدار است قلعه‌نویی هم در مدار است منتها در مداری دیگر و شاید بزرگ‌تر.

source

توسط tehruntime.ir